فرشته ... چهارشنبه ۱۶ فروردين ۰۲ تا امروز ۶۰۱ مطلب در صفحهام ثبت کردهام، البته که آمار به شما میگوید ۴۷۹تا، یعنی بعضی از حرفها باید نوشته شوند، اما منتشر؟ نه. بگذریم. علت نوشتن این دو خط فقط توضیح عنوان بود، همین. چند روز گذشته، تقریبا تمام روزهای عید، را به بطالت گذراندم. منظورم از بطالت دیدن فیلم و سریال کرهای است. سریالهای کرهای با وجود جذابیت بصری که دارند همیشه برایم در دستهی بطالت دستهبندی میشوند و ترجیح میدهم کمتر به دیدنشان روی بیاورم چون در اغلب موارد قصهها برایم تکراری، داستانها تخیلی و فاقد ارزش معنایی خاصی است، در واقع فقط برای گذران زمان خوبند و نباید از یک حدی فراتر بروند. چیزی که من این روزها محتاجش بودم. این روزها فقط دنبال چیزی بودم که با چنگ انداختن به آن کمتر فکر کنم، یک مشغولیت که همزمان اجازهی تنها بودن و نبودن را بدهد، تنها بودن برای فرار از جمعها، تنها نبودن برای فرار از خودم. از بین لیست سریالها، سریال کرهای هم در چنین شرایطی بهترین انتخاب بود، چیزی که فقط سرگرمم کند. دیشب که به خوابگاه رسیدم از حجم کارهای عقب مانده سرم به دوران افتاد. تمام جزوهها و ویسهایم دست نخورده باقی ماندهاند، پایاننامهام بدون یک قدم پیشرفت کنج لپتاپ تمرگیده است، فیلمهای آموزشیای که فکر میکردم در طول عید میبینم هم یک گوشهی دیگر چشمک میزنند، یک خط کد زدن؟ دریغ! از صبح که چشم باز کردهام هم خستهام و همچنان دارم به بطالت میگذرانم، باید یک لیست از کارهایم را بنویسم(معمولا آدم روی برگه نوشتن نیستم اما یکجایی خواندم که برای مقابله با پشت گوش انداختن اثرگذار است، تست میکنم) و با وجود میل عجیبم به هیچکاری نکردن سر و سامانی بهشان بدهم، , ...ادامه مطلب