ا
ندر احوالات, روزهای گذشتهی من خلاصه میشود در ترس و نگرانی و احتمال هپاتیت و سرطان تا جواب آزمایش و "آخیش" و کمخونی پیشرفت کرده، از منع ادویه و ترشی و ... و حتی حذف چای صبحانه و قهوهی عصرانه، از بازار و بازار و بازار و خرید(و البته گرونی سرسامآور) ، تا جا گذاشتن قرصها و رفتن مینیبوس اول،تا سوارِ مینیبوس پر از بار شدن که تنها مسافرش من بودم! از دعواهای خواهر که" مگه تو عقل نداری سوار ماشین خالی شدی، فکر کردی مینیبوس خیلی امنه؟..." تا یک مسافر دیگر سوار کردن، تا خروجی بوشهر و خراب شدن یک مینیبوس دیگر و نظرسنجی برای کمک کردن و دوباره برگشتن و نیمساعت، چهل دقیقه معطل شدن(البته عجلهای نداشتم).تا گریههای زینب موقع تماس تصویری که جای شما خیلی خالیست و زیارت مجازی امام رئوفمان؛ تا احساس جای خالی نیمهی گمشدهیمان(خواهر میفرماید نگو گور به گور اخرش میاد میفهمه ناراحت میشه:/) موقع خرید که هیچ کس نبود نظرم را تایید کند(به نظرم سلیقهام خوبه فقط نیاز داشتم یکی بهم بگه اره قشنگه همین رو بخر ولی کسی نبود:|) ، تا خستگی و بیبرنامگی و دنیای بهمریخته، تا... تا... تا...
+ جایزهی اتفاق حال خوب کن و خبر خوب هم میرسه به یکی از دوستان که براش شکلک خنده فرستادم و یکهویی نوشت:
_فرشته
_جانم
_دارم مزدوج میشم!
_واقعا؟
_اره
_کلیلیلیلیلی، مبارکه عزیزم، خیلی مبارکه
....
++ انشاءالله نیمهی گور به ... نه ببخشید نیمهی گمشدهی همتون تا ته ۹۷ پیدا بشه، و خلاصه پستهای عاشقانهی یه مشت کفتر عاشق رو بخونیم :)
اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 197 تاريخ : يکشنبه 25 آذر 1397 ساعت: 0:47