در سر عقل باید، بی‌کلاهی عار نیست...

ساخت وبلاگ

برای دخترش خواستگار آمده بود، گویا خودش هم راضی بود اما دختر و پدرش نه!

رو کرد سمت "ص" و گفت "تو باهاش حرف بزن بلکه راضی بشه" !

"ص" هم بلند شد و رفت! 

وقتی برگشت پرسیدن چه خبر؟ چکار کردی؟ ، گفت :

《 پسره ۳۰ و خرده‌ای سالشه، یه‌ بار قبلا ازدواج کرده و یکی، دوتا بچه داره ولی پولداره، خونه داره، ماشین داره، کار داره، همه چی داره، بهش گفتم واسه چی میگی نه؟ نکبت گرفتَتِت مگه؟ یه مرد باید خونه و پول داشته باشه که داره، چی میخوای دیگه؟!" همه‌ی این‌ها را وقتی"ز" برایم تکرار می‌کرد از تعجب دهانم مثل تمساح باز مانده بود، گفتم " میگم خدایی این《ص》چی تو مغزشه؟ اصلا مغز داره؟ نمیگم پول مهم نیستا، هست، خیلی هم هست، هر کی هم میگه نیست حرف بی‌خود زده، ولی همه چی نیست؛ اخه یه دختره ۱۹،۲۰ ساله که مجبور به ازدواج نیست مگه مغزش رو خر گاز زده که بره زنِ یه مردِ بچه‌دار که ۱۳،۱۴ سال هم از خودش بزرگتره بشه؟ مرده الان دنبال یه زن پخته است که بتونه برای بچه‌هاش مادری کنه و برای خودش خونه‌داری، یه دختر ۱۹ ساله که تازه اول چل‌چلیِ جوونیشه چرا باید بره وسط همچین زندگی؟ 

یعنی خاک تو سرش با این راهنمایی دادنش، خدا کنه لااقل دختره خودش انقدر عقل داشته باشه که با طناب اینا تو چاه نره!" 

+ دختره ازدوج کرد، الان هم دوتا بچه داره؛ ولی نه با اون مرد، با پسری که ۴،۵ سال ازش بزرگتره و الحمدلله راضیه :)

++ درسته که ازدواج مثل یه هندونه‌ی نشکسته است اما، سعی کنیم درست انتخاب کنیم تا یه عمر افسوس یه "آره" یا "نه" رو نخوریم! 

نه دلِ بی عقل به درد می‌خوره و نه عقلِ بی دل، میلیون‌ها نفر هستند که دارن چوب همین انتخاب‌های بی‌عقل یا بی‌دل رو می‌خورن بخدا!

اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 206 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 13:04