تنها نشسته بود توی حیاط، ماه مثل امشب نیمه بود؛ داشت برای خودش شروه میخوند؛ کنارش نشستم، گفتم:_صدات هم خوبهها!
_ ای صدام نی که خوبه، تَشِ دِلُم خُرِنگِه، آهُم شروه شده!
_ مثه همونه که میفرماید "اگر آهی کشم افلاک سوزد".
نگام کرد، با تمام غمش خندید!
_ تونَم هر چی ما بگیم یه میفرمایدی سیش داریها!
سر چرخوندم سمت ماه، مثل امشب نیمه بود!
_تَشِ دل که خُرِنگ بو سی یکی ایاوو شروه سی یکی هم بیت، تَشِش همونه فقط آه کو فرق ایکُنه!
یه نگاهی بهم کرد، سرش رو آروم تکون داد!
انقدر محو صداش شده بودم که نفهمیدم بعدش چی میخوند، فقط همین توی ذهنم مونده "فلک از روز اول ماتَمُم داد ..."
اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 151 تاريخ : دوشنبه 8 ارديبهشت 1399 ساعت: 13:12