پ ن : روز عید غدیر نذری داشتیم منم از یه روز قبلش بد سرمایی خوردم (از دو روز قبلش بدجور از منه بیچاره کار کشیدن که اگه مریض نمی شدم جای تعجب داشت) جوری که تا ظهر که نذری تموم شد دیگه از پا درد جیغ میکشیدم .اما با این حال عصر هم وظیفه ی مهم تقسیم کردن شربت تو کوچه به عهده ی من شد و این شد اضافه شدن بیماری تا جایی که شب ما رو راهی دکتر کرد و دوتا امپول نوش جان کردیم. الان هم حالم بهتره اما واقعا نمی تونم به همه ی 91 وبلاگ به روز شده سر بزنم پس این دفعه رو دیگه ببخشید.