فرشته ... شنبه ۱ بهمن ۰۱ ربع قرن گذشت. ربع قرن از نفس کشیدن در این هستی فناپذیر، این سیارهی بلازده، این جغرافیای پر مصیبت گذشت.وقتی به گذشته نگاه میکنم اجتماع نقیضین است. طولانی و کشدار، کوتاه و زودگذر.به بعضی روزها، ساعتها و خاطراتش که چشم میدوزم آنقدر طولانی و مداوم است که گویی یلداست؛ یلدایی که هرگز به صبح نمیرسد. به جمیع این ۲۵ سال که چشم میدوزم ولی گویی به چشم بر همزدنی گذشته است، شبیه طفلی نهایتا ۵ ساله که چیزی از زندگی ندیده است.القصه که زندگی با تمام پستی و بلندیها، گریهها و خندهها، خوشیها و ناخوشیها، حالا رسیده است به کوی ۲۵ سالگی. اینکه چند زمستان دیگر در برگهی زندگی چشم به راهم ایستاده را نمیدانم اما آرزو میکنم سپیدهی ۲۶ سالگی با طلوع عدالت از مشرق این سرزمین سر بزند. آرزوی امسالم چیزی فراتر از سالهای پیش و پیش و پیشتر است، به قلم نمیآید، شاید هم میآید اما اینجا و حالا مجال نوشتنش نیست، مخلصش اما میشود همین چند کلمهی کوتاه : «به امید وطنی آباد و آزاد و شاد». بخوانید, ...ادامه مطلب
«سلاماً علی من حاربَوا الّیل و عِند الصّباح بالاکفانِ قد عادوا...» سلام بر کسانی که شب را میجنگند و صبح هنگام، با کفن باز میگردند... , ...ادامه مطلب
بزرگترین ظلم را به حسین[علیهالسلام] نه کوفه و کوفیان کردند و نه یزید و شمر ؛ بزرگترین ظالمان تاریخ ماییم که حسین را در نیزه و شمشیر و آب خلاصه کردیم ، حسین شهید راه آب نیست! حسین فدایی راه خداست، ح, ...ادامه مطلب
عطر سیبِ حرمت میوزد از سمت عراق شب جمعه است و دلم باز هوایی شده است ..., ...ادامه مطلب
ما که باشیم که زخم تو شود قسمت ما؟ دیدن تیر به آغوش کمان ما را بس! + سلام :) ++ به یکی از دوستان قول داده بودم که تابستون دوباره پست مشاعره بذارم، پس هر کس که دوست دارم بسمالله :) پن : مثل سری قبل , ...ادامه مطلب
سمند نقرهای رنگ با سرعت زیاد از کنار آینهی بغل عبور میکند._آخ آخ ببین عین گلوله میره ! _ ماشین شوتیه؛ این به هر کس بزنه کسی زنده ازش در نمیاد. صدای آرامش از صندلی پشتی بلند میشود، هندزفری را از گو, ...ادامه مطلب
چشم که باز کردم ساعت ۴:۴۰ صبح بود ، با خودم گفتم "خو اذون که حدود ساعت ۵، یعنی اول ماه ۵ بی الان هم رفته جلوتر حتما:| " مثل جت از جا بلند شده و به سمت اشپزخانه دویدم ، ظرف عدسی که از دیشب برای سحر زیر, ...ادامه مطلب
عاقبت روزی اردیبهشت ما هم از راه میرسد ؛ صدای خندهی شکوفهها گوش شهر را پر میکند و نوای زندگی در شریانهایمان به جنبش در میآید!عاقبت منجی ما میآید، و بهار میرسد ، و بهار میرسد ، و بهار میرسد , ...ادامه مطلب
از طبقه دوم ساختمان آجری کتابخانه به شکوه شورانگیز دریا نگاه میکنم ، امروز سومین روز طوفانی دریاست که در اوج عظمت و ابهتش اما رنگ قهوهای به خاک آمیختهاش در ذوق میزند! خیره میشوم به امواجی که خرو, ...ادامه مطلب
پاییزم انگار از رفتن پشیمونه یلدا شروع قصهی خوب زمستونه ... متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 , ...ادامه مطلب
من دختر زمستانم، معشوقهی باران! در رگهایم برف جاریست و استخوانهایم تکههای محکم یخ! من دختر زمستانم! ماهِ عسلم بهمن است و آرمان شهرم قطب ، ریههایم بوی سرما میدهد و خوابهایم از تگرگِ زمستان لب, ...ادامه مطلب
برای دخترش خواستگار آمده بود، گویا خودش هم راضی بود اما دختر و پدرش نه! رو کرد سمت "ص" و گفت "تو باهاش حرف بزن بلکه راضی بشه" ! "ص" هم بلند شد و رفت! وقتی برگشت پرسیدن چه خبر؟ چکار کردی؟ ، گفت : 《 پس, ...ادامه مطلب
کسی چه میداند؟ شاید بیست و یک سالگی تحویل چندین رویا باشد! شاید قرار است ناقوس رسیدنها بعد از این همه نرسیدن به صدا در بیاید، شاید ساعت شنی اینبار بخواهد ساعتهای ۲۱ سالگی را بشمارد برای بلند شدن, ...ادامه مطلب
هوا خیلی خوب است، نه زمستان است و نه تابستان، بوی بهار میدهد انگار، صدای جیک جیک گنجشکهای نشسته روی شاخهی شاهتوت هم آتش لذتش را شعلهورتر میکند، خلاصه برای یک حالِ خوب، لااقل هوا مناسب است. وارد آ, ...ادامه مطلب
مدتی پیش جملاتی دیدم از امام موسی صدر که به شدت ذهنم رو درگیر کرده ، نوشته بود:《دین درست را باید از میوهاش شناخت، نه از استدلالهای کلامی(اعتقادی). وقتی که دین میوهای داد، مثلا انسانهای بیسواد با , ...ادامه مطلب