برای انتهای ۱۴۰۰

ساخت وبلاگ


راستش را بخواهید نه اینکه باورم نشود اما کمی برایم سخت است باور اینکه به انتهای روزهای سال ۱۴۰۰ و قرن ۱۴ رسیدیم!

از سال ۱۴۰۰ چیز زیادی به خاطرم نیست، نه اینکه نباشد، به تفکیک روز و ماه نیست، یک مشت خاطرات پخش و پلاست وسط تقویم که از ذهنم کنار نمی‌رود.

پرتکرار‌ترینش بیماریست، که تا روزهای آخر هم دست از نفس‌های به شمارش افتاده‌ام بر نمی‌دارد. بعد یک مشت دعواهای گاه و بیگاه با خداست، شب‌هایی که تا نیمه داد زده بودم، التماس کرده بودم که صبح چشم به روی زندگی باز نکنم، گریه کرده بودم که نمی‌توانم و نمی‌خواهم به حیات ادامه دهم، داد زده بودم که اگر واقعا هستی تمامش کن، اما صبح شد و دوباره، دوباره و دوباره مجبور به زیستن شدم. بعد حجم عمیقی تنفر، عمیق و زیاد، زیادِ زیاد، از خودم، از زندگی، از آدم‌ها، از حرف‌ها از مکان‌ها و ...، گاه آنقدر تنفرم از همه چیز به بی‌نهایت میل می‌کرد که از خودم می‌پرسیدم «چطور میتوان این حجم غلیظ تنفر، غم و ناامیدی را در تنی با این ابعاد جا داد؟».

اهل منبر رفتن‌های «ولی صبح شد و گذشت و آنقدرها هم ترسناک و تلخ نبود و ...» نیستم، تلخ بود، زهر، در هر ثانیه‌اش هزاران بار مردم، هنوز هم می‌میرم، میدانم که ۱۴۰۱ هم اگر چنین روز و شب‌هایی بیشتر نداشته باشد، احتمالا کمتر هم ندارد اما، با این وجود من ناچارم که صبح ۱۴۰۱ را ببینم؛ ناچارم به ادامه دادن چون نفس‌های آدمی به اختیار تن بالا نمی‌آید. گاهی از خدا پرسیدم که چطور میتواند مهربان و رئوف و دوست‌دار بندگانش باشد اما به روی التماس‌های من، به روی شب‌هایی که تا نیمه هق‌هق کرده بودم چشم ببندد؟! هنوز هم پاسخی برای سوالم پیدا نکرده‌ام، راستش دیگر آدم جملات خوش آب و رنگی که پشت صبر پنهان می‌شوند هم نیستم، قبلا بودم، روزهایی به مراتب سخت‌تر و دردناک‌تر را به اعتبار صبر و ایمان تحمل کرده‌ام، اما راستش را بخواهید دیگر نه جان آن ایمان را دارم نه توان آن صبر، اما گاهی صبر دیگر از سر اختیار و توان نیست، اجبار است، راهی باقی نمانده و مجبوری به صبر و ساختن، من حالا مدت‌هاست که در همان مرحله‌ام.

القصه که دوست دارم امسال سال ساختن باشد. کلیدش را زده‌ام اما اینکه چقدر و چگونه دوام بیاورد را نمیدانم. با این وجود می‌خواهم تلاش کنم که بسازم، فعل‌ها، ساختن، داشتن، نگه داشتن، به دست اوردن و ...، این تنها چیزهایی‌ است که حالا می‌خواهم به آن‌ها فکر کنم.

اینها تنها چند خطی‌است که دوست داشتم برای ۱۴۰۰ بنویسم. چیزی یادم آمد اضافه می‌کنم.

اندراحوالات من 3...
ما را در سایت اندراحوالات من 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : agod-likeb بازدید : 139 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:35